FAKE JUNGKOOK |PART⁶🌿🌾|
_دوست دارم..؟!
_عاشقتم...!
_میخوام مال من باشی
چشماشو باز کرد و به ا/ت نگاه کرد
+ریدی یکم با احساس تر
بگو خوب
از رویه دو زانوش بلندشد و
دست به سینه به میز تکیه داد
و به ا/ت زل زد
+راست میگم دیگه بخدا که
تو همون قرار اول دختررو فراری
میدی
کوک ویو
اخه این چقدددد خرهههههاا
خریم اندازه ایی داره ولی نه در این حد
(آدمی در پوستین خر🙂💔)
خب من واقعا درست گفتمش
اول دوستش داشتم
دوم عاشقش شدم
سوم میخوام مال من بشه
وای
نکنه فک کنه
من با رادیکا یا جسیقرار میزارم
نکنه فک کنه
چون زیاد احساساتمو نشون نمیدم
نمیتونم ابراز علاقه کنم
نکنه فک کنه ازش متنفرم
البته که اون ازم بدش میاد
مغزم ارور چهارهزار داده
_من خیلیم میتونم با احساس بگمش
+مطمئن نیستم
_بیا
_دوستت دارم
_عاشقتم
_میخوام مال من باشی
+بازم ریدی اصلا نظرم اینه بهش
اعتراف نکن
_چیش
÷دارین چیکار میکنین
+داریم از تایم استراحتمون لذت میبریم
رادیکا خانم
÷پاشو برو مدیرکارت داره
+اگر کارم داشت صدام میکرد
÷پاشو برو میگم
ا/ت نگاه چپی بهش انداخت و بلندشد
و رفت سمت دفتر مدیر
که رادیکا اومد و کنار کوک نسشت و
صورتو نزدیک کوک کرد و حرف زد
÷هوف خوب شد رفتا مگه نه
_نه
رادیکا چهرش عوض شد
و حالت عصبی حرصی بهش
دست داد که کوک از کنارش پاشد
که رادیکا دستش و گرفت
÷کجا میری
_هرجایی که وجود نحس یه
دختر هعی دنبالم نیاد
و رفت سمت ا/ت
ا/ت ویو
مطمئنم فرستادم دنبال نخودسیاه
فک کرده کیه نه قیافه داره
نه تیم داره
نه شخصیت داره
هیچی نداره
_کیو داری میگی
+ها هیچکس
این داستان ادامه دارد ...؟!
@nazy26628080
سلام✋🤛🤜
_عاشقتم...!
_میخوام مال من باشی
چشماشو باز کرد و به ا/ت نگاه کرد
+ریدی یکم با احساس تر
بگو خوب
از رویه دو زانوش بلندشد و
دست به سینه به میز تکیه داد
و به ا/ت زل زد
+راست میگم دیگه بخدا که
تو همون قرار اول دختررو فراری
میدی
کوک ویو
اخه این چقدددد خرهههههاا
خریم اندازه ایی داره ولی نه در این حد
(آدمی در پوستین خر🙂💔)
خب من واقعا درست گفتمش
اول دوستش داشتم
دوم عاشقش شدم
سوم میخوام مال من بشه
وای
نکنه فک کنه
من با رادیکا یا جسیقرار میزارم
نکنه فک کنه
چون زیاد احساساتمو نشون نمیدم
نمیتونم ابراز علاقه کنم
نکنه فک کنه ازش متنفرم
البته که اون ازم بدش میاد
مغزم ارور چهارهزار داده
_من خیلیم میتونم با احساس بگمش
+مطمئن نیستم
_بیا
_دوستت دارم
_عاشقتم
_میخوام مال من باشی
+بازم ریدی اصلا نظرم اینه بهش
اعتراف نکن
_چیش
÷دارین چیکار میکنین
+داریم از تایم استراحتمون لذت میبریم
رادیکا خانم
÷پاشو برو مدیرکارت داره
+اگر کارم داشت صدام میکرد
÷پاشو برو میگم
ا/ت نگاه چپی بهش انداخت و بلندشد
و رفت سمت دفتر مدیر
که رادیکا اومد و کنار کوک نسشت و
صورتو نزدیک کوک کرد و حرف زد
÷هوف خوب شد رفتا مگه نه
_نه
رادیکا چهرش عوض شد
و حالت عصبی حرصی بهش
دست داد که کوک از کنارش پاشد
که رادیکا دستش و گرفت
÷کجا میری
_هرجایی که وجود نحس یه
دختر هعی دنبالم نیاد
و رفت سمت ا/ت
ا/ت ویو
مطمئنم فرستادم دنبال نخودسیاه
فک کرده کیه نه قیافه داره
نه تیم داره
نه شخصیت داره
هیچی نداره
_کیو داری میگی
+ها هیچکس
این داستان ادامه دارد ...؟!
@nazy26628080
سلام✋🤛🤜
۲۷.۹k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.